اینجا یک چپ دست ! خیلی وقت است که دیگر نمی نویسد !!!!
ساعت دو نصفه شب همه خواب ! من بیدار ! فردا ساعت 8 صبح کلاس عکاسی .. حرف زدن استاد و بی حوصلگی من !!! و بی انگیزه گی !
من بی انگیزه نیستم ... همین امروز که زنده بودم به خاطر تمام انگیزه هایی بود که داشتم ... همین دیروز و همین فردا صبحی که باید بلند شم به خاطر تمام انگیزه های مزخرف زندگی دو نفره ام هست !!!
راستی من یه خانواده رو تشکیل دادم با کلی امید و آرزو ! با کلی انگیزه ..
مغزو قلبم یکی نیست امشب نمیدونم چی میگم .. نمیدونم چی میخوام امشب از زندگی ... کلاس عکاسی فردا رو برم یا یکشنبه رو ؟؟؟؟