چپ دست

یک چپ دست می نویسد !‌

چپ دست

یک چپ دست می نویسد !‌

من و تو

ساعت 10 صبح به زور از خواب پامیشم ! تا 12 دور خودم میچرخم و بعدش آماده میشم برای رفتن به کلاس 10 دقیقه طول میکشه تا آماده بشم اونم  با این اوصاف که با گردن کج اوتو و شالم رو برات میارم تا اوتوش کنی و تو هم هیچی نمیگی و ازم میگیریشو اتوش میکنی .. منم میندازم سرمو آشغال ها رو جمع میکنم و خداحافظی و سریع از خونه میزنم بیرون  (میدونی که مثل همیشه دیرم شده !) توی راه پله ها از پنجره  نور آفتاب مستقیم میخوره توی چشمم  و یادم میاد که عینک آفتابیم رو با خودم نیاوردم .. دوباره هول هولکی بر میگردم بالا و در رو با کلید باز میکنم  و با کفش و مثلا روی نوک پا از رو سرامیکا میرم توی اتاق و عینکم روبر میدارم و دوباره بدو بدو میزنم بیرون ! در رو میبیندم و کلید رو میندازم توی قفل و دو بار میپیچونمش ..بعد یهو یادم میاد که وایی تو توی خونه ایی ..دوباره بازش میکنم و در رو باز میکنم و یه لبخند شیطنت آمیز بهت میزنم و دوباره خداحافظی میکنم .. تو هم که روی زمین لم دادی و داری از جمعه تعطیلت لذت میبری و تبلتت توی دستته و به احتمال 99 درصد توی کلشت هستی  سرت رو برگردوندی  به سمت در و داری با تعجب منو نگاه میکنی ...

خودم رو به کلاس میرسونم و خدا رو شکر سر موقع میرسم ..به همکلاسیم میگم جمعه کلاس اومدن خیلی سخته .. خیلییی .. استاد جان میاد و شروع میکنه به درس دادن و درس میده و میده و میده تا دوساعتش تموم شه ...

از کلاس میام بیرون و بهت زنگ میزنم .. صدای جارو برقی میاد ..ساعت 3 بعد از ظهره .. بهت میگم چی کار میکنی ؟؟؟ میگی جاروو .. منم دارم توی دلم از خوشحالی غش میکنم و بهت میگم آخه الاان .. خانوم پایینی گناه داره 3 بعد از ظهره جمعس !!

تمام راه رو پیاده میام و سر راه یه جعبه بزرگ شیرینی خامه ایی میخرم  .. دوست جونم که از شهرستان اومده و قراره بیاد  خونمون اومدن رو موکول میکنه به فردا شب و امشب میشیم منو تو تنها ... وقتی میرسم خونه عصبانی ام  از این که دوست جونم و امروز نمیبینم اما وقتی درو باز میکنم و میبینم خونه برق میزنه کلی خوشحال میشم .. کیف میکنم از این که انقدر همراه و همکاری توی زندگی با من و خوشحال میشم از اینکه کلاس رفتنم و ساعت هایی که برای خودم و درس هام دارم اذیتت نمیکنه بلکه همیشه مشوقمی .. 

یه قلیون خوشمزه باحال برام درست میکنی و یک ساعت وقت میگذرونیم .. و بعد به جای لوبیا پلویی که قراره دم کنم جوجه سفارش میدیم و تا آوردن سفارشمون homeland میبینیم و بعد با هم جوجه میخوریم و من ناهار نخورده تازه احساس میکنم سیر شدم و چشمام باز میشه برای دیدن ..

حالا ساعت 9:20 دقیقه اس و من تمام خطوط بالا رو تایپ کردم ... قبلش خورش کاری فردا شب رو که دوست جون  بار گذاشتم و الان بوی ادویه خوشبوی فلفلی تمام خونه رو برداشته .. یک نخ سیگار روشن میکنم و به این فکر میکنم بودن با تو چه قدر خوبه .


من این شعر گرانم که از ارزان و ارزانی جدا شد /من هر چه ام با تو زیباترم بر عاشقت آفرینی بگو /تابیده ام من به شعر تنت میخوانمت خط به خط مو به مو /بی تو بی شب افروزی ماندنت بی تب تندو پیراهنت /شک نکن من که هیچ آسمان هم زمین میخورد /چارتار

نظرات 3 + ارسال نظر
نهال جمعه 22 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 10:40 ب.ظ http://fazmetr.blogsky.com

دخترم از روزمره های خوبش مینویسه ، آخه نامرد نون خامه ای ؟ نون خامه ای ناموس منه :))
آقا ازین همسرا پیدا نمیشه ، نه تنها مرد زندگیه ، بلکه کاراش نیشان میده که زن زندگیم هست ، خدا حفظتون کنه برای هم

مرسی عزیزززم
نه نون خامه ایی نبود .. من نمدونم چرا عادت دارم کلا به شیرینی تر میگم شیرینی خامه ایی ! خیلی وقته نون خامه ایی نخوردم ..
ایشالا یکی هم برای شما پیدا بشه خووووووب ...
مرسی نهال خوشگلم بوووس

جمشید شنبه 23 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 12:19 ق.ظ http://nightswalker.blogsky.com

چهارتار خوب میباشد ;)
درو قفلم میکردی چیزیش نمیشد میدونم کلش بازا چجورین دیگه
هشت ماهه بازی نکردم ولی بهش بگو لول صد و چهاره تازه هشت ماهم بازی نکرده از عید تا الان;)
زندگیتون خوش باشه همیشه ;)

بله بسیار عالیست ..
نه من نمیذلرم خیلی توش غرق بشه .. اصن چه معنی داره !
ممنونم.

من یک زن جمعه 6 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 07:16 ب.ظ http://aawoman.blogsky.com

سلام خوبی؟؟
مرسی سر زدی
برم بخونمت..
لینکت کردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد