چپ دست

یک چپ دست می نویسد !‌

چپ دست

یک چپ دست می نویسد !‌

تیر-مرداد-شهریور

میدونی .. خیلی رو بودن .. صادق بودن..روراست بودن  و فیلم بازی نکردن اصلا خب نیست .. بار کن هیچکس دوست نداره  صداقت تو رو ببینه .. هیچ کس ...

حیف که حالم از ریا و دروغ به هم میخوره .. حیف !!!

حیف که خیلیا ن می خوان راستشو بشنون .. 

خب به درک !!!

بعضی وقتا بدم نمیاد وقتی میبینم یکی داره جلوم بیش از اندازه جیلیز ویلیز میکنه یکم رغنشو بیشتر کنم تا یه خورده فقط یه خورده خوشگل تر بسوزه ... (خیلی سعی نکن قضات کنی چون مهم نیست چی فکر میکنی !!! )

یه هفته اس امتحانا تموم شده و من دلم میخواد درس بخونم.. دلم میخواد دانشگاه باشه .. کلاس باشه و برم کلاس با چند تا از استادام که دوسشون دارم ... تا اینجا که نمره هام اومده همشون 19 و 20 بوده ... واقعا به خودم شک کردم .. مبارک باشه کامل دیوونه شدم !! (مشکلم با این قضیه اینه که تو طول ترم به زور میرم سر کلاسا و به جرات میگم خیلی وقتا نمیرم .. مثلا همین 2 تا نوزده .. جلوی چشم خودم نمره کارهام رو کامل گرفتم و استاد بهم گفت که فقط کارهات محاسبه نمیشه حضور توی کلاست هم اهمیت داره !! یعنی 20 نمیشیا با اینکه کارات اوکی بوده ! و حالا هر دوتاشون 1 نمره کم کردن ! نوش جونشون حق داشتن .. من اینطوری نیستم که به اون 3 جلسه غیبت اکتفا کنم .. یه کلاس رو که دقیقا سه جلسه رفتم .. و اون یکی هم کم کم 5 جلسه غیبت داشتم !! ولی من الان دلم دانشگاه میخوااااااااااااددد )

یه تغییر اساسی ،بزرگ ، و خوب ، همراه با سختی های فراوان دارم توی زندگی این روزها و شاید تا چند سال اینده اما آخرش موفقیت بزرگی نصیبم میشه .. مطمئنم :)

من 2

من ! هیچ نیستم .. پوچ پوچ

من! حتی در کنار تو هم هیچ نشدم..

من ! با فکرساختن همه چیز را خراب کردم ...

باور کن میخواستم بسازم ..

انگار کودکی ام هنوز بدجور درونم گیر کرده

من .طاقت دیدن چشمان خیست را ندارم ..

لرزیدن دلت .. سردرگمی روحت ..مرا ویران میکند

و من روزی از همین روزها میمیرم ..

من

این روزها شاید همه چیزخراب شود .. شاید هم بماند .. خرابکاری کردم .. مدتیست که خرابکاری میکنم !!!

تلخ و شیرین

اینروزامون یه دیقه خوب و یه دیقه بده .. یه لحظه شاد و لحظه ی بعد توی سردرگمی میگذره ... فیلم نیست ! بازی نیست .. اینا همش زندگیه .. زندگی ! اینا همش واسه اینه ما بفهمیم حتی به چشم خودمونم اعتماد نکنیم ... این روزا هم میگذره و ما ازش درس میگیریم .. فقط خدا کنه خوب بگذره .. خوب بشه هر کاری که میخوایم بکنیم .. خدا کنه ...

نمیخوام از هیچکس هیچ توقعی داشته باشم .. اما میخوام از اون توقع کنم .. همیشه میگه به فکرتونم اما کاری نمیکنه !! همیشه میگم ما که از شما توقع نداریم .. اما میخوام این دفعه داشته باشم ..میخوام ایندفه بهش بگم که کمک میخوام و اگر کمک نکنه باید از زندگیمون بره بیرون .. واقعا بهش میگم که دیگه هیچ وقت نه میخوام صداش رو بشنوم نه ببینمش .. من فقط یک سال ازش کمک میخوام فقط یک سال و مطمئنم که میتونه اگه بخواد !!!!

زندگی به هم ریخته یکم اما من مطمئننم درست میشه و مطئنم هر کاری که میشه کرد رو همین الان باید انجام بدیم ..

خیلی قاطی ام !!