چپ دست

یک چپ دست می نویسد !‌

چپ دست

یک چپ دست می نویسد !‌

حس ضعف ...

مهم:به علت اشتباهی بودن حذفش میکنم ... و معذرت خواهی میکنم برای اینکه بدون اینکه بدونم چه خبره یه عکس العمل سریع انجام دادم ... :)

 

بعد نوشت : داره بارون میاد ... شر.شر ... آسمون هم داره گریه ... بوی خاک رو دست دارم .. با صدای بارون ...

نقاشی های خط خطی ..

چه حالی داشتم اون زمان که مداد شمعیمو بر میداشتمو تمام دیوارهای اتاق رو خط خطی میکردم .. مداد رنگیهام رو توی دستم میگرفتم و دستم رو نزدیک دیوار میاوردم و زیر طاقچه ی اتاق اون خونه ی قدیمی راه میرفتمو همراه راه رفتنم خطوط رنگی ایی بود که روی دیوار کشیده میشد ... اون موقع ها اون طاقچه برای من خیلی بلند بود و من همیشه توی این فکر بودم که بالاخره کی دستم بهاون بالا میرسه ... میگن وقتی 2 سالم بوده با گچ شمعی نصف سنگ های کف آشپزخونه ی عمه جان رو نقاشی کردم به طوری که برای پاک کردنش تمام اجدادشون جلوی چمشون ظاهر شدن !! کاش میشد الان هم به همون سبکی بودم ... با خیال راحت مدادهامو بر میداشتم و روی دیوارهای خونه خط خطی میکردم .. کاش کسی به دیوونه شدنم شک نمیکرد ..