بارون آمد و ما رو شاد کرد .. حالا سیگار بیشتر میچسبه !
این کلاس فلسفه و نقد هنریه بد جوری منو گشنه میکنه ..اونقدر که بعدش میتونم یه گاوم بخورم !! اما نمیدونم چرا همیشه با دو تا دونه شکلات بند انگشتی سرو تهشو در میارم ! نامرد 3 ساعت نان استاپ حرف میزنه .. البته به قول خودش ده دقیقه هم بینش چایی پارتی میگیره ! اونم که اون میخوره ما نهایت یه لیوان آب اونم اگه مخزن آب سرد کنه توی راهرو پر باشه !
عاشقش شدم .. فک میکنم عالیه .. نمیدونم برای کنکور خوبه یا نه اما مخ مخه .. خیلییی .. پر پره ! فلسفه فوله ... ما هم که عین خنگا فقط نگاهش میکنیم !! به جز فول بودنش خیلی هم با شخصیته و مبادی آداب ...
وقتی امروز خودمو توی آینه نگاه کردم فهمیدم هنوز هم بزرگ نشدم !! ( این اتفاق زمانی افتاد که اومدم خونه و راحت ترین لباس های ممکن رو از توی کمد کشیدم بیرون و تنم کردم که تشکیل میشن ازیک عدد شلوار سفید با یک عالمه میمون کوچولو که هر کدوم یه ستاره ی صورتی توی دستشونه و کلی شادن و خال های ریز صورتی !! یک عدد تی شرت گشاااد سفید که روش دو تا اسکلت کله ی بزرگه و بلوز پنبه اییه سفید که یه عالمه پنگوِئن و ماهی مشکی و آبی کوچولو روشه ! ) واقعا سیبیلو بیاد خونه و من رو ببینه به احساس میکنه بچشو تا این موقع شب توی خونه تنها گذاشته !!
دفعه ی بعد قسمت دوم زندگی رو مینویسم ...
میگم گاوه کالری کمتری داره ها, حالا منظورت گاو فلسفی بود یا گاو مادر گوساله؟یا پدرش؟ دستور پخت گاو و نحوه ی سرو لطفا;)
چه فکرایی میکنی بعد از کلاس فلسفه ؟؟!! کالری !!!
نه بابا با همون پدر پدر گاوش بودم !
کجا میری کلاس آیدا ؟راضی هستی ؟
برا پژوهش میخونی یا همون گرافیک ؟
یاد روزایی که برای کنکور میخوندم افتادم ، چقدر چقدر روزای سخت و بدی بود ...
نهال دو هفتس میرم ..
میام برات میگم ..
تصویرسازی میخواااام ... پژوهشم امتحان میدم ولی !
نه این کنکور با اون کنکور فرق داره اونجوری وحشتناک نیست .. من که یه سر دارمو هزار سوداا
وووییی من عاشق این لباسای جینگیل پینگیلیم:)))
منم