چپ دست

یک چپ دست می نویسد !‌

چپ دست

یک چپ دست می نویسد !‌

بچه های ایران زمین ..

تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی

همت کن

و بگو ماهی ها

حوضشان بی اب است


خدا این چه دردیه که درمون نداره .. از سرطان هم بددتره.. درد بی کسی درد نداشتن پدر ، نداشتن مادر .. درد اعتیاد پدر و مادر .. درد کار کردن شبانه روز یه پچه 10 ساله ! درد نداری و فقر.. خدایا چرا این درد و از رو زمین بر نمیداری !

ببخش حواسم نبود اینجا ایران است !! اما مهم نیست حوصله ی سیاسی بودن و دینی بودن و اجتماعی بودن ندارم خدا ! فقط با تو کار دارم .. این چند وقت بیشتر از همیشه کار دارم .. صدایم را میشنوی ؟ تو که همیشه میشنوی .. صدای آن کودک را .. آن پدر خسته را .. آن مادر سرطانی بی کس را که رفت که دو کودک طفل معصوم را تنها گذاشت و رفت .. خدایا صدای ناله دختر نوجوانی را که به ازای اجاره خانه ی پدرش به دست صاحبخانه داده میشود میشنوی ؟؟


شاید هنوز یک ماه نشده باشد که با خانه علم و خانه ایرانی آشنا شدم.. خانه ی علم مدرسه ایست برای کودکان کار ! که توسط دانشجویان تاسیس شده است و فعلا سه شعبه دارد .. در فرحزاد و خاک سفید و دروازه غار تهران ! من یک بار به شعبه فرحزادش رفتم! آنجا مدرسه ایست که بچه ها از ساعت 1 تا 5 به اونجا میرن و درس میخونن و ناهار میخورن.. خیلی وقتها شیر و کیک میخورن و اگر آدم خیری باشه و براشون غذا ببره میتونن یه وعده غذای گرم بخورن .

پسری اونجا هست که با 13 سال سن معتاد به سه نوع مواد مخدر مختلف و تازه تونستیم براش کمپی پیداکنیم که اونو قبول کنن وبستری اش کردیم .. این پسر گل فروشه و خانواده اش از 8 سالگی معتادش کردن !! 

این فقط فقط داستان یکی از بچه های اونجاس !

این فقط و فقط داستان یکی از بچه های کار این شهره !!

نظرات 6 + ارسال نظر
هانمید دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:58 ب.ظ http://hanamid.blogfa.com

سلام
من کارمند بهزیستی ام
دردهایی دیده ام که...
معتاد۲ ساله و...

:(

هانمید دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:59 ب.ظ http://hanamid.blogfa.com

راستی بروز شدم

مهدی ملقب به قدیمی سه‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:36 ب.ظ http://WWW.GHADIMESTAN.BLOGFA.COM

پشت سرم (حرف) بود...

(حدیث) شد...!

میترسم (آیه) شود!

(سوره)اش کنند به جعل!!!!

بعد (تفسیرم) کنند این " جمــــاعت نا اهل"

Oliera شنبه 11 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 03:03 ب.ظ http://olier.persianblog.ir/

سلام به آیدای عزیز.
کنار هر دعامون باید هزار تا شکر هم بزاریم که خونواده ای داریم، سلامتی...
خیلی حالم دگرگون شد. باورت نمیشه، اما وقتی این بچه ها رو توی سرما و گرما و مخصوصا سرما میبینم، بغض می کنم و اشک میریزم.
دنیا خیلی زخمای کثیفی داره. خیلی درد هست. خیلی بغض.
بابایی

black angel پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 06:15 ب.ظ

talkh bood.....talkh

تــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلخ

هانمید یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 03:20 ب.ظ http:// hanamid.blogfa.com

سلام آیدا
آنجا تهران است
کلان شهر دوست داشتنی
شهر دود و دلبر
و...اگر روزگاری گذرت به کرمان افتاد
اونوقت بهت میگم و نشون میدم اعتیاد بی پدری بی مادری
فاحشه گی و...
بگذریم

سلام
میدونم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد