تمام استخونای بدنم داره میترکه ... کف دستم .. کف پام ... ساق پام ... ساعدم ... همه و همه ... از لرزش بدنم دندونام میخوره به هم ..دوتا لحاف رو تا نوک سرم کشیدم بالا که احیانا هوای از بیرون باعث یخ زدنم نشه !! اما هوا که سرد نیست !! من خودمم که دارم یخ میزنم .. بعد از یک ساعت یکهو گر میگیرم و بدنم میشه داغ داغ داغ و هی داغ تر میشه ... درجه ی حرارت بدنم رو که اندازه میگیرم ۳۹ درجه اس ..یعنی دو درجه تب دارم ... اما منحس میکنم هی تبم میره بالا و بالا تر ... دقیقا از ساعت که از کتابخونه رسیدم تا اون موقع که ساعت حدود نه هستش زیر لحافم از سرما و حالا هی داغ و داغ تر میشم ... تمام این مدت به گوشی موبایلم نگاه میکنم ولی هیچ خبری نمیشه !! بعدش هم نمیشه !!! و من میفهمم انگار انتظار بزرگی بوده !! دیگه اهمیت نمیدم ..یک ساعت بد تبم پایین اومده و من خیس عرقم ... توی سرم سنگینه و گیج میره ..حالت تهوع دارم ... تبم که میاد پایین بلند میشم و دستم میگیرم به در و دیوار که زمین نخورم و یه چرخی توی خونه میزنم !! و یک سر هم میام اینجا .. ساعت حدود یازده شبه .. نمیتونم نشستن رو تحمل کنم ٬ پس میخوابم .. تا الان که یهو از سردرد از خواب میپرم !!و تصمیم میگیرم که بنویسم ... خیلی سردمه . میخوام بخوابم ...
پ.ن ۱ : من دارم حسابی درس میخونم ... نمیذارم امسال اتفاقی بیفته که منو به هم بریزه ... به همه هم گفتم حواسشون جمع باشه .. به خودمم گفتم اول از همه !!!
پ.ن ۲: فعلا میخوابم .. حالم خوب نیس !!
وای چقدر مصیبت! امیدوارم هر چه زودتر خوب بشی. راستی من هم چپ دستم. خوشحال می شم به بلاگ من هم سری بزنید.
ممنونم :)
چشم حتما :)
سلام
به روزم با ترجمه ای دیگر
یا حق..................
ایشالا که خوب میشی آیدا.
نگران درسم نباش.
چشم دوستم :)
من هدفتو ستایش میکنم و میدونم که موفق میشی عزیزم !
ممنونم عزیزم :)
سلام آیدای عزیز
اول که امیدوارم آنفولانزای آره و اینا نگرفته باشین.بعد به درس با اندازه درس اهمیت بدین نه بیشتر.من بعد از سالها هنوز هم خواب امتحان می بینم.
سلام :)
نه بابا دارم خوب میشم ...
میخوام بهش انداز تمام بی اهمیتی های این چند سال اهمیت بدم ... شاید خیلی بیشتر از خودش !! منم بعضی وقه میبینم .. فک کنم همه ببینیم .. اینم خودش یه جور خاطره اس دیگه ... :))